میگویند کودکان بیسرپرست و بدسرپرست طبق قانون تا ۱۸ سالگی در مراکز بهزیستی نگهداری میشوند و درست در سنی که به بیشترین حمایت مادی، معنوی و روانی نیاز دارند باید از مراکز خارج شوند و زندگی مستقل تشکیل دهند. این در حالی است که مسئولان بهزیستی با تکذیب این باور میگویند ۱۸ سالگی فرزندان بهزیستی سن خداحافظی نیست.
سازمان بهزیستی هرگز چنین کاری نمیکند
حمیدرضا الوند، مدیرکل دفتر مراقبت و توانمندسازی کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی کشور درخصوص شرایط فرزندان بهزیستی برای ورود به زندگی مستقل به قدس میگوید: کودکان تحت مراقبت این سازمان بهویژه در خانههای کودکان و نوجوانان، به هیچ عنوان در سن ۱۸ سالگی وارد زندگی مستقل نمیشوند.وی ۱۸ سالگی را سن مناسبی برای ورود به زندگی مستقل برای فرزندان بهزیستی نمیداند و بیان میکند: اصلاً چنین چیزی با فرهنگ ملی و فرهنگ دینی ما سنخیت ندارد و سازمان بهزیستی نیز هرگز چنین کاری نمیکند، اما متأسفانه این ذهنیت اشتباه در بخشی از جامعه ایجاد شده که این نهاد بچههایش را پس از ۱۸ سالگی رها میکند.
الوند با اشاره به اینکه شکلگیری ذهنیت یاد شده در جامعه شاید به خاطر نوع طبقهبندی مراکز نگهداری از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست بهزیستی باشد، اظهار میکند: مراکز شبهخانواده بهزیستی براساس سن و جنس است، بهطوری که ما «خانههای شیرخوارگان» را برای کودکان صفر تا سه سال، «خانههای نونهالان» را برای گروه سنی ۳ تا ۶ سال، «خانههای دخترانه و پسرانه» را برای کودکان ۶ تا ۱۲ سال و «خانههای نوجوان» را برای گروه سنی ۱۲ تا ۱۸ سال داریم که همین طبقهبندی ممکن است این تصور غلط را در اذهان متبادر کند که بچههای تحت حمایت، پس از پایان دوره نوجوانی از این سازمان میروند. اما چنین چیزی واقعیت ندارد و در بسیاری از این مراکز، دختران و پسرانی با سن بالاتر هم زندگی میکنند.
تشکیل زندگی مستقل، یکشبه و در سنی مشخص اتفاق نمیافتد؛ بلکه این فرایند تدریجی، منعطف و مبتنی بر ارزیابی مداوم مهارتهای زندگی، وضعیت شغلی و شرایط اجتماعی هر فرد بوده و با حمایتهای مالی و آموزشی گسترده همراه است.
مدیرکل دفتر مراقبت و توانمندی سازمان بهزیستی با بیان اینکه هیچ نسخه واحدی برای خروج از بهزیستی برای آغاز زندگی مستقل در کل کشور وجود ندارد، میگوید: درخواست متقاضی تنها بخشی از این فرایند است. هر پرونده در «کمیته کارگروه تخصصی کودکان و نوجوانان» متشکل از مدیرکل بهزیستی استان، معاون سلامت اجتماعی، مددکار، روانشناس و کارشناس حقوقی از لحاظ کسب مهارت، برخورداری از شغل و درآمد مالی و همچنین آمادگی روانی مورد بررسی قرار میگیرد و در نهایت درباره آن تصمیمگیری میشود. ضمن اینکه از مدتها قبل مددکار، تیم مراقبت و روانشناس با کودک کار کرده و او را برای ورود به زندگی مستقل آماده میکنند، بهگونهای که اگر شغل مناسب و درآمد مالی یا شرایط ورود به زندگی مشترک را هم داشته باشد اما از نظر روانی آماده نباشد، کمیته تأییدش نخواهد کرد.
وی سپس به بحث تفاوت فرایند ورود به زندگی مستقل برای دختران و پسران میپردازد و میافزاید: میان دختران و پسران، در زمینه ورود به زندگی مستقل، تفاوت ماهوی وجود دارد. دختران تا زمانی که ازدواج نکنند یا شغل مناسب و مهارتهای لازم برای زندگی مستقل را بدست نیاورند، به هیچ وجه وارد مرحله زندگی مستقل نمیشوند. به همین دلیل شاهد حضور بعضی از دختران بیستوسه تا بیستوچهار ساله در مراکز نگهداری بهزیستی هستیم. اما در پسران علاوه بر معیارهای عمومی، خدمت سربازی نیز مورد توجه است، یعنی پسران پس از کسب مهارت یا ورود به دانشگاه، اگر شغل هم پیدا کنند، باید به سربازی بروند، ولی حتی در دوره خدمت تحت حمایت بهزیستی هستند، بهطوری که مثلاً در روزهای مرخصی، در صورت لزوم در «خانههای مستقل» سازمان اسکان داده میشوند.مدیرکل دفتر امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی کشور ورود به زندگی مستقل پیش از سن ۱۸سالگی را رد نمیکند و میگوید: گاهی استثناهایی پیش میآید. مثلاً ممکن است نوجوانی در سن ۱۵سالگی وارد سیستم مراقبت شبانهروزی سازمان شده باشد، در حالی که تنها تا سوم ابتدایی درس خوانده است. تیم مراقبت وقتی چنین شرایطی را میبیند، به جای تمرکز بر تحصیلات عمومی، برای او برنامه حرفهآموزی در نظر میگیرد و این نوجوان دو یا سه مهارت حرفهای یاد میگیرد تا وارد بازار کار شود و با درآمد قابل قبول، اغلب خود فرد تقاضای زندگی مستقل میدهد که موضوع در کمیته تخصصی -کودکان و نوجوانان – استانی بررسی و تصمیمگیری میشود.
الوند با تأکید بر اینکه فرزندان بهزیستی تا زمانی که وارد زندگی مستقل نشدهاند، از کمکهزینه ماهیانه برخوردارند، میافزاید: امسال مبلغ این کمکهزینه از حدود ۳میلیون تومان به ۵میلیون و ۵۰۰ هزار تومان افزایش پیدا کرده و ماهانه به تمام مشمولان بابت هزینههای تحصیل، مهارتآموزی و... پرداخت میشود. علاوه بر این، هزینههای ازدواج بچههای بهزیستی نیز تا حد متعارف و هزینههای تحصیلات تکمیلی آنان به صورت کامل از سوی بهزیستی پرداخت میشود.وی درباره حمایت بهزیستی از کودکان پس از تشکیل زندگی مستقل خبر میدهد و تصریح میکند: فرزندان سابق طبق آییننامه تا پنج سال پس از ورود به زندگی مستقل، زیر نظر و حمایت بهزیستی قرار میگیرند که این حمایت ممکن است اقتصادی یا مداخلات مددکاری، خدمات مشاوره و... باشد، چون ممکن است بچهای که مهارت، شغل و درآمد داشته، به خاطر نوسانهای اقتصادی کشور و... بیکار شود.
الوند درخصوص میزان کمک مالی به فرزندان بهزیستی برای آغاز زندگی مستقل، خاطرنشان میکند: در گذشته مبلغ ۱۸۰میلیون تومان به عنوان کمک برای آغاز زندگی مستقل پرداخت میشد که معمولاً صرف اجاره مسکن، تأمین وسایل اولیه زندگی و دیگر هزینههای استقرار میشد که امسال این مبلغ به نزدیک ۳۰۰میلیون تومان رسیده است. ضمن اینکه جدا از این رقم، به آنان مبلغ ۲۵۰میلیون تومان تسهیلات اشتغال بدون بهره پرداخت میشود. البته این تسهیلات به عنوان کمکهزینه زندگی مستقل پرداخت میشود، نه هزینه کامل زندگی؛ مانند کمکهزینه دانشجویی که فرد بخشی از مخارجش را خود تأمین کرده و بخشی را دریافت میکند.
مدیرکل دفتر مراقبت و توانمندسازی سازمان بهزیستی ادامه میدهد: با وجود این، قرار نیست حمایت بهزیستی از کسانی که وارد زندگی مستقل شدهاند ۵۰-۴۰ سال باشد، بلکه آنها پس از پنج سال تبدیل به شهروند عادی میشوند. چون یک فرد معمولی هم وقتی تشکیل زندگی مستقل میدهد در صورتی که دچار مشکل شود وقتی نزد خانواده برمیگردد مفهومش این است که خانواده از او حمایت عاطفی، اجتماعی و گاه اقتصادی میکند. شکل روابط ما با بچههای بهزیستی به همین صورت است. به همین خاطر بچههایی که سنشان با بچههایی که در مراکز نگهداری هستند همخوانی نداشته باشد برای آنها خانه مستقل پیشبینی شده و دو تا پنج نفری در آنجا زیر نظر مددکار مربوط و تیم مراقبت زندگی میکنند تا آماده تشکیل زندگی مستقل شوند.الوند با اشاره به متفاوت بودن معیارهای ترخیص فرزندان بهزیستی با تشکیل زندگی مستقل از سوی آنها، میگوید: یکی از سیاستهای بهزیستی باز پیوند کودک به خانوادهاش است، چون معتقدیم هیچ نهادی امنتر از خانواده برای جامعهپذیر کردن بچهها در دنیا وجود ندارد. مثلاً اگر مرکزی داشته باشیم که هزاران هزار ویژگی خوب از لحاظ ظاهری و مادی داشته باشد باز هرگز جای یک خانواده معمولی را نمیگیرد، به همین دلیل تمام تلاش ما این است بچهها را به خانوادههای امن خودشان باز پیوند کنیم. برای تحقق این هدف، دیگر بحث سن کودک مطرح نیست و در صورت فراهم بودن شرایط، ترخیص میشود، اما برای تشکیل زندگی مستقل سن زیر ۱۸ سال نداریم و اگر هم باشد به صورت استثنا خواهد بود.وی در خصوص آمار بچههایی که در طول سال با حکم دادگاه پذیرش بهزیستی میشوند و همچنین تعداد آنهایی که از این نهاد خارج میشوند، بیان میکند: از ابتدای امسال تاکنون ۳هزارو۷ نفر خروجی داشتیم که این افراد یا تحویل خانوادهشان شده یا به فرزندخواندگی پذیرفته یا به خانواده امین واگذار و یا وارد زندگی مستقل شدهاند؛ از سوی دیگر در همین مدت ۳هزارو۷۰۰ نفر با حکم دادگاه وارد سیستم بهزیستی کشور شدهاند.
این مقام مسئول از افزایش تعداد پذیرش بچههای بدسرپرست خبر میدهد و میگوید: به نسبت چند سال پیش، آمار پذیرش بچههای بدسرپرست به مراتب بیشتر شده است. بیش از ۸۷ درصد بچههایی که در حال حاضر در سیستم مراقبتهای شبانه خدمت دریافت میکنند بدسرپرست هستند، نه بیسرپرست. فقط ۱۳درصد بچههای ما بیسرپرستاند، یعنی پدر و مادر و یا جد پدری و مادری آنها در قید حیات نیستند و یا تمام تلاشها و کوششهای کارشناسان سازمان بهزیستی کشور در پیوند این بچهها با خانوادهشان نتیجه نداده است.
مدیر دفتر مراقبت و توانمندسازی بهزیستی سپس به بحث آسیبهایی که در کمین بچههای بهزیستی پس از تشکیل زندگی مستقل است میپردازد و میافزاید: هر آسیبی که متوجه افراد عادی جامعه باشد متوجه آنها هم است.الوند در پاسخ به اینکه چند درصد فرزندان بهزیستی درگیر آسیبهای اجتماعی میشوند، میگوید: ما بچههایی را که تشکیل زندگی مستقل دادهاند از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۲ (به مدت ۱۲ سال) رصد کردیم و جالب اینکه آمار طلاق در میان بچههای بهزیستی ۸/۱ درصد بوده، در حالی که این رقم در سطح کشور به ۲۵ درصد میرسد.
وی خدماتی را که سازمان بهزیستی به فرزندانش میدهد بسیار خوب ارزیابی میکند و ادامه میدهد: به عنوان کسی که سالهاست در حوزه کودکان و نوجوانان کشور فعالیت میکنم، میتوانم بهصراحت بگویم خدماتی که این نهاد به لحاظ آموزشی و مهارتی به بچههایش ارائه میدهد بسیار خوب است، بهطوری که حتی بسیاری از خانوادهها یا شهروندان عادی ما در کشور از آن خدمات محروم هستند.
الوند درخصوص عمده چالشهای بهزیستی برای ارائه خدمات بهتر به کودکان بدسرپرست و بیسرپرست هم اظهار میکند: براساس فرهنگ دینی و ملی ما بهترین جایی که انسان میتواند زندگی کند، خانواده است، به همین دلیل خانواده در کشور ما حتی در قرن بیست و یکم و هزاره سوم قابل احترام است. اما برخی از قوانین ما به جای تحکیم بنیان خانواده در راستای تضعیف این نهاد هستند. مثلاً دستگاه قضایی میتواند براساس قوانین موجود، کودکی را به سیستم مراقبتهای شبانهروزی بهزیستی معرفی کند که صلاحیت قانونی یکی از والدین هم مورد تأیید است. یا زن و شوهر از هم جدا میشوند و هرکدام پس از ازدواج مجدد در دادگاه ادعا میکنند قادر به نگهداری فرزندشان نیستند و دادگاه هم تشخیص میدهد بچه در شرایط ناامن قرار دارد و او را به سیستم بهزیستی معرفی میکند، در حالی که برپایه ماده ۱۱۶۸ قانون مدنی، حضانت در عین اینکه حق پدر و مادر کودک است، تکلیف آنها نیز است. یعنی اگر پدر و مادری از انجام این تکلیف خودداری کنند، دادگاه میتواند از راهکار مجازات برای وادار کردن آنها به انجام این تکلیف استفاده کند. اما دادگاههای ما چنین کاری نمیکنند؛ در نتیجه با اتخاذ این تصمیم اشتباه، تمام عواطف، احساسات و شخصیت بچه مورد هدف قرار میگیرد. به همین دلیل است که در سیستم مراقبتهای ما مددکار و روانشناس وجود دارد، در حالی که درون خانواده عادی چنین چیزی را نداریم. بنابراین قوانین ما در این حوزه باید بازنگری شود.وی در همین زمینه میافزاید: ما داریم به سمتی حرکت میکنیم که به جای اینکه به تحکیم بنیان خانواده در جامعه ایران کمک کنیم به تضعیف بنیان خانواده کمک میکنیم، یعنی به جای اینکه خانوادهها را به نگهداری، تربیت و تأمین منافع مادی و تحصیلی بچههایشان مکلف کنیم، آنها را از زیر بار مسئولیت والدگری رها میکنیم.
هشدار درباره سیاست واگذاری مراکز شبهخانواده به خیریهها
سید محمدحسین جوادی، عضو هیئت علمی دانشگاه نیز در گفتوگو با قدس به تبیین وضعیت خدمات سازمان بهزیستی به کودکان بیسرپرست و بدسرپرست میپردازد و عملکرد این سازمان را در حوزههایی چون آموزش عالی موفق و در عین حال، با چالشهایی در بخش نیروی انسانی و بودجه روبهرو میداند.
وی با اشاره به ساختار خدماترسانی سازمان بهزیستی، میگوید: سیاستهای بهزیستی در راستای منافع عالی کودکان است و ساختاری که این سازمان فراهم کرده، برای ارائه خدمات مناسب به این گروه آسیبپذیر طراحی شده است.
جوادی با استناد به پژوهشها، یکی از شاخصهای مثبت در ارزیابی آمادگی فرزندان بهزیستی برای شروع زندگی مستقل را موفقیتهای تحصیلی آنان عنوان میکند و میافزاید: بررسی قبولیهای دانشگاهی این کودکان نه تنها نشاندهنده تفاوت معناداری با دیگران نیست، بلکه در مواردی از شرایط بچههای عادی نیز جلوتر است. بنابراین اگر پذیرش و تحصیل در دانشگاه را به عنوان یک شاخص در مسیر استقلال کودکان در نظر بگیریم، وضعیت آنها خوب است؛ چون خیلی از ما ممکن است نتوانیم بچههای خود را بهخاطر هزینههای بالا به مراکز آموزش عالی غیرانتفاعی بفرستیم ولی بهزیستی با حمایت از تحصیل در دانشگاههای غیرانتفاعی، بستری فراهم کرده تا تمامی کودکان زیرپوشش، در صورت عدم قبولی در دانشگاههای دولتی، بتوانند راهی برای ادامه تحصیل داشته باشند.
این متخصص مددکاری اجتماعی به اقدامات بهزیستی در حوزههای اسکان، تغذیه و آموزش مهارتهای زندگی و خودکنترلی نیز اشاره میکند و میگوید: محتوای آموزشی خوبی تهیه شده و مربیانی از سوی بهزیستی برای این منظور استخدام شدهاند تا کار را پیش ببرند. با این حال، مطالعه خروجی این اقدامات و مقایسه مهارتهای اجتماعی کودکان زیرپوشش با سایر کودکان ضرورت دارد. یعنی دانشگاهها باید در این بخش مطالعه کنند، چون ندیدم تاکنون در این بخش مطالعهای صورت گرفته باشد. شاید دلیل این موضوع به ملاحظات مربوط به حفظ کرامت انسانی کودکان بهزیستی از سوی این سازمان برمیگردد که در این صورت، باید فضا برای اینگونه پژوهشهای دانشگاهی بازتر شود.
جوادی عمدهترین چالش پیش روی بهزیستی در ارتقای خدمات را مسائل مرتبط با منابع انسانی میداند و خاطرنشان میکند: اگرچه سازمان بهزیستی در زمینه محتوایی، استانداردسازیهای خوبی کرده اما مهم این است این استانداردسازیها به منصه ظهور برسد که لازمه اجرا و محقق شدن آنها استفاده از مربیان یا مددکاران اجتماعی و روانشناسان کارآمد در این مجموعه است. این درحالی است که بهزیستی سیاست واگذاری کارها به مردم را در دستور کار دارد و به همین خاطر خیلی از مراکز شبهخانواده توسط خیریهها اداره میشود که کارکنان آنها ممکن است استانداردهای لازم را نداشته باشند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه مربیای که حقوق و مزایای اندکی دریافت میکند، قطعاً نمیتواند خدمات شایستهای به افراد زیرپوشش بهزیستی ارائه دهد، تصریح میکند: اگر بتوانیم برای مربیان و مددکاران برنامههای آموزشی مستمر داشته باشیم و از سوی دیگر درآمد مالی و کیفیت زندگی آنها را ارتقا دهیم بهطور حتم این موارد روی ارائه کیفیت خدمات به فرزندان بهزیستی تأثیر خواهد گذاشت.
جوادی، عدم تخصیص کامل بودجه پیشبینی شده را از دیگر چالشهای بزرگ حوزه یاد شده میداند و میگوید: در بسیاری از سالها، بودجه تخصیصیافته به بهزیستی با رقم مصوبش فاصله زیادی دارد، این درحالی است که سازمان بهزیستی و مشمولان آن نباید از نظر بودجه محدود شوند. بودجه این بخش باید کامل تخصیص پیدا کند.




نظر شما